با نام و ياد حسين
امسال محرم يه حال و هواي خاصي داشت برام. بيشتر از هر سال ديگه اي دوستش دارم. مخصوصا تاسوعا و عاشوراش رو و مخصوصا جمعه اي كه همايش شيرخوارگان حسيني برگزار شد.
ني ني خوشگل من، نميدوني اون روز من و بابايي چقدر گريه كرديم كه چرا هنوز تو نيومدي پيش ما. دلم داشت ميتركيد اون روز. ولي ميدونم حتما خدا هنوز آمادگيش رو توي من و بابا نديده كه تو رو بفرسته پيشمون. شياد ميدونه هنوز لياقت داشتنت رو نداريم. عشق مامان و بابا! تورو به زور از خدا نميخوام. چون ميدونم خدا خودش به موقع تو رو ميفرسته تو بغل من. تا سوعا و عاشورا خيلي با خدا و امام حسين و حضرت ابوالفضل درد دل كردم. ازامام حسين و حضرت ابوالفضل و حضرت علي اصغر و حضرت فاطمه خواستم كه شفاعت ما رو پيش خدامون بكنن تا زودتر ما رو لايق بدون تا تو رو بهمون هديه بده گلم.
عشق مامان و بابا ! مواظب خودت باش. به خداجون بگو زودتر تورو صحيح و سلامت بفرسته پيشمون.
آمين